لحظات انتخاب لحظاتي حساس هستند. چرا كه با تصميم‌گيري درباره روش يا پديده‌اي خاص، فرد سرنوشت خود را رقم مي‌زند. انتخاب در زندگي از اهميت بالايي برخوردار است. با انتخاب درست مي‌توان از منابع (مادي ، مالي ، انساني و اطلاعاتي) به شيوه‌اي مناسب بهره‌برداري كرده و از اتلاف اين منابع جلوگيري نمود. انتخابي كه مبتني بر اطلاعات و بينش باشد مي‌تواند به تصميم‌گيرنده در جلوگيري از ضايع شدن منابع كمك كند. از طرف ديگر به خاطر آن كه فرد تصميم گيرنده ، بايد نسبت به انتخاب خود پاسخگو باشد ، بنابراين انتخاب صحيح مي‌تواند به او در پاسخگو بودن و مسئوليت پذيري كمك كند.

برخي مي‌پندارند براي آن كه بتوان به توسعه كشور و ايجاد پيشرفت‌هايي در آن كمك كرد، بايد تحصيلات دانشگاهي داشت. بهتر است بگوييم افرادي كه در دانشگاه تحصيل كرده‌اند تا اندازه‌اي به رشد و توسعه جامعه كمك مي‌كنند. افراد ديگر نيز مي‌توانند موجبات توسعه كشور را فراهم آورند. به طور مثال كارگران ساده، كشاورزان ،دامداران ، رانندگان و بسياري ديگر كه به دانشگاه نرفته‌اند نيز در صورتي كه كار خود را به درستي انجام دهند سهم بسيار بزرگي در آباداني و پيشرفت جامعه دارند. مهم‌ترين مساله اي كه بايد مورد توجه قرار بگيرد آن است كه افراد در زمينه‌هايي مشغول به كار شوند كه مي‌توانند بيشترين بازده را داشته باشند. يك كشاورز خوب بهتر از يك پزشك بد است. عده‌اي هم بر اين باورند كه مي‌توان در كنار كسب مهارت‌هاي شغلي و حرفه اي به يادگيري موضوعات مورد علاقه پرداخت. به عنوان مثال ممكن است فردي به حرفه تراشكاري اشتغال داشته باشد و در همان حال كتابهاي مربوط به مواد و تركيبات آن را مطالعه كند يا حتي به مطالعه منابعي در زمينه روان شناسي بپردازد.

در دوره متوسطه يك بار دانش‌آموزان انتخاب رشته تحصيلي را تجربه مي‌كنند. در واقع اين انتخاب يكي از سرنوشت سازترين انتخاب‌هاي دانش‌آموزان است. با اين كار آنان در راهي قدم مي‌گذارند كه زمينه دانش و توانايي آنان را تعيين مي‌كند. فرصت بعدي براي انتخاب رشته تحصيلي هنگامي است كه دانش‌آموزان براي ورود به دانشگاه ثبت نام مي‌كنند. آنان پس از شركت در آزمون سراسري و در صورتي كه مجاز به انتخاب رشته شوند، رشته و دانشگاه محل تحصيل خود را بر مي‌گزينند و بدين شكل بار ديگر سرنوشت خود را با يك انتخاب رقم مي‌زنند. 
انتخاب رشته تحصيلي اهميت فراواني دارد زيرا انتخاب نادرست رشته تحصيلي سبب افت علمي كشور، تضييع منابع اقتصادي و انساني، بي تفاوتي و بي انگيزه شدن دانشجو نسبت به مسائل اجتماعي و ايجاد اختلالات رواني در زندگي فردي و اجتماعي دانشجو مي گردد.